Lilypie 4th Birthday PicLilypie 4th Birthday Ticker آرین

Sunday, January 14, 2007


راستش من این وبلاگ رو برای آرین درست کردم که تا وقتی کوچیکه خودم براش عکس بذارم و هروقت تونست بنویسه بسپارم به خودش. برای همین هم به اسم خودش درست کردم که بزرگ شد هم بتونه استفاده کنه، ولی خوب نشد. حالا میخوام هم به خواست بقیه و هم برای دل خودم نوشتن رو اینجا ادامه بدم و آرین رو حد اقل تو دنیای مجازی تا وقتی که میتونم زنده نگه دارم، ولی نه هیچوقت وبلاگ نویس بودم و نه اصلا نویسنده بودم. هیچ ایده ای هم برای اینکه چی بنویسم و چه جوری ادامه بدم ندارم. فکر می کنم بهترین کار اینه که همه شماهایی که میاید اینجا سر می زنید پیشنهاد بدین که من چیکار کنم و چه راهی رو تو این وبلاگ ادامه بدم که همیشه خوندنی بمونه .
دیگه خودتون می دونین
منتظر نظراتون هستم
مرسی
راستی این آخرین عکسیه که از آرین دارم

53 comments:

Anonymous said...

سلام
می تونید از خاطراتش بنویسید
برقرار باشید

Anonymous said...

سلام
اولا تسلیت من ، همسر و فرزندم راپذیرا باشید
دوما بمانید تا آرین کوچولو بماند و رشد کند
فقط شمائید که می توانید آرین را زنده نگه دارید

Anonymous said...

http://narges85.blogfa.com/

Anonymous said...

kheili kare khoobi mikonid va man vaghean tahsineton mikonam keh tasmim beh in kar gereftid.
az ehsasi keh beh Aryan darid benevisid va harfhaye deletoon ro barash inja begzarid. shayad Aryan ham rahe inja oomadan ro yad begireh va beh inja sar bezaneh.

Anonymous said...

هنوز بیتابم و بیقرار...از ابتدای هفته سیاه پیش که این خبر وحشتناک رو در مورد این فرشته کوچولو شنیدم با اینکه قبلا فقط یکبار به وبلاگش امده بودم ولی چنان حس بی انتهای محبتی در قلبم نسبت به ارین بوجود امد که انگار عزیز خودم بوده که رفته از و قتی خبر رو شنیدم حال روحیم بهم ریخته و مدام صورت معصومش جلو چششم هست و به یادش اشک میریزم...خیلی حیف بود که بره ..خیلی کوچک بود که بره...حیف حیف و صد افسوس..من خودم مادرم و من میدونم که شما چه میکشید و چه بار اندومی بر دوشتون سنگینی میکنه...نمیدونم چی در مقام تسکینتون بگم که خودم هم به تسلی احتیاج دارم و کلامی پیدا نمیکنم...
فقط ایکاش مینوشتید که چطور شد یک بیماری چنین ناگهانی این بچه را از بین برد...تروخدا بنویسید که لااقل این تجربه دردناک و تلخ درسی بشه برای بقیه و دیگه شاهد چنین رویدادهای وحشتناکی نباشیم

Anonymous said...

Hello ALL,

I am so sorry to hear about this child's EARLY DEPARTURE. This child, as I understand, was so beautiful, most of us have never had a chance to see in PERSON. He was a BLOOD relative of my own children, who live on the other side of the globe, where Aryan was born. Aryan was a child who was not given a CHANCE to develop further, to sing a song, and/or act as all of us have, before he would say good by! You see, we all are here-at this STAGE (the Earth) to sing a SONG, to ACT, leave a legacy behind. The STAGE will always be ther, but we would leave, having have left a song, to be remebered well! Aryan never had that Chance!

Although, Rumi says: "Aancheh baayasti shavad aan meeshavad--Deedeh-o delhaa abbass khoon meeshavad,"
I cannot help to be reminded of Omar Khayyam's clamor through his beautiful poems--translated by Edward Fitzgerald( 1809 - 1883 ):

"Then said another, 'surely not in vein'
My substance from the common Earth was ta"en,
that He who subtly wrought me into shape
Should stamp me back to common earth again."

Another said--'why, ne'er a peevish Boy,
Would break the Bowel from which he drank in Joy;
Shall he that made the Vessel in pure Love,
And Fancy, in an after Rage destroy!"

With them the Seed of Wisdom did I sow,
And with my hand labour'd it to grow;
And this was all the Harvest that I reap'd-
"I came like Water, and like Wind I go."

May God bless all those who mourn in love,

Best Regards,
Sadegh Tayanipour,

A relative of this beautiful child, whom I never got a chance to meet!


P.S.: The following is copied and pasted portion of my e-mail (our condolences) to the family, two days ago, FYI:

Hamid jaan va Negar-e azeez; Ali jaan, va Kamelia khanom-e azeez:

Man va Badri, be shoma, va tamaam-e fameel tasliat gofteh, va arezooye- sabr-e ziad (bara-ye door-ye een Fereshteh), az Khodavand-e bozorg khaahaaneem:

Garcheh meegoyand "marg moohebateest elaahee, vali hameh meedooneem jota-eel musicale;

"Hares numeral ankh deals sender shod be sigh--sabot sat bar jarhead alma divan-e maa"

" Man male boo-of furrows-e barren java blood--madam award darken dyer-e karat Arababad"

" Inn jaan lariat keh be Hafez seaport roost--rosy rehash be-been-of tasseled-e vey konam"

"Maa karevaan-e aakharateem az diar-e omr--Ou mar blood, peeshtar az kaarevaan beraft!"

"Az niastaan taa maraa bobreedeh-and--az nafeeram mard-of zan naaleedeh-and
Har kassee koo door maan az assl-e kheesh baaz jooyad rozgaar-e vassl-e kheesh..."

Sadegh Tayanipour va Khaleh Badri
Khodavan Yaar va Yaavar-e taan baad!

P.S.:

"Hafez" naghl-e az "Ghoraan": "Faman yamot yaraani" that means: we must die first, in order to see God:

Ey keh goftee "Faman yamot yaraani", Jaan fadaye kalaam-e deljooyat
Kaash-kee sad hezaar martabeh man--mordamee taa be beenamee rooyat.

Anonymous said...

Salam

khaili mamnoon hastam ke darid edame midid. baray man ke engar ye marhami shode tamas ba shoma.man ke Aryan ra bad az raftanesh shenakhtam.barayetaan arezouy sabr azeem mikonam va baz ham sepas gozaram.


Marzieh(mamane Yasamin)

Anonymous said...

مامان و بابای آرین جون
امیدوارم خداوند کمکتون کنه بتونید با این اندوه بزرگ کنار بیایید و باز هم از شادی هاتون بگید
نمی دونم در مورد این وبلاگ چه پیشنهادی می تونه مؤثر باشه . اما هر چی که بهتر باشه کم کم خودشو نشون میده . شاید بهترین راه این باشه که احساس همیشه بودنش رو بیان کنید . چه با عکس و چه با نوشته . ما باز هم به این جا میاییم و یاد اون عزیز رو تا هستیم زنده نگه می داریم .

Anonymous said...

سلام . آرين عزيز جاش اينجا واقعا خاليه .اميدوارم بتونيد غم بزرگتونو با شادی بزرگتر تحمل کنيد . و اميد دارم روزهای روشنتری برای شما تو وبلاگ آرين رقم بخوره . خوب کاری ميکنيد که ياد و خاطره ی آرين رو زنده نگه ميداريد . من هم هميشه از اين به بعد با تلخيها و شيرينيهای روزگارتان همراه خواهم بود . روحش شاد .

Anonymous said...

متاسفم.....این چند روز ماجراشو دنبال کردم و دیروز که عکسشو دیدم فهمیدم......خدا صبرتون بده.

Anonymous said...

مامان و بابای آرین عزیز میدونم که هیچ چیز و هیچ کس نمیتونه التیام بخش دلهای شکسته تون باشه ولی چه کنیم که تقدیر این چنین رقم خورد.......امیدوارم از این به بعد با خوشی هاو لحظه های شاد زندگیتون اینجا رو زنده نگه دارید.

Anonymous said...

:( yadesh gerami.

Anonymous said...

سلام علی و کاملیای عزیز . باز هم هزاران بار تسلیت . خیلی خیلی خوبه که نمی خواهید اینجا رو ببندید . اینجا مال آرین عزیزه و آرین همیشه در روح و ذهن شما زنده است . به نظر من شروع کنید به نوشتن از احساساتتون و حتی روزمرگی های زندگیتون و همه رو به صورت یک نامه برای آرین بنویسید . مثل عزیزی که در سفر است .

ninijoon said...

سلام . خيلي كار خوبي مي كنيد كه اينجا رو زنده نگه ميداريد . هم براي ما و هم براي انتقال احساستون و بنويسيد تا زمانيكه وصل بشه به زندگي غنچه ديگه اي از باغ زندگيتون . باز هم از خدا براي شما صبر آرزومندم و همينطور براي خودمان .

Anonymous said...

میشه بگید چرا اینطورس شد؟

Anonymous said...

هرچي دلتون مي خواد بنويسيد . اينطور كه مشخصه خيلي سعي مي كنيد كه بر خودتون مسلط باشيد و حتي نتونستيد گريه كنيد . مي دونم كه اين به خاطر آرامش اطرافيان و خصوصا" مامان آرينه . اين قابل تحسينه ولي براي خودتون خيلي خوب نيست . غم را بايد بيرون ريخت . نبايد تو دل حبسش كرد وگرنه بغضي مي شه كه راه نفسو مي بنده . چه خوبه كه حرفهاي دلتونو اينجا بيرون بريزيد . شما بايد ادامه بديد به خاطر آرين و به خاطر خودتون . براتون ارزوي آرامش دارم .

Anonymous said...

سلام
چند روزه این خبر را شنیدم. ازته قلبم آرزوی خوب شدنش را داشتم .من هم منتظر تولد جوجه ای هستم .تصور این صحنه برایم وحشتناک است.بمان و بنویس از احساس قلبیت.ولی یادت باشه مجبوری برای ادامه زندگی تغییرات را بپذیری .پس سعی کن آرام آرام باشرایط جدید را هضم کنی .و اینو بدون هزاران نفر مشکل تو را دارن و هزاران نفر مشکلاتی از تو حاد تر .
.

Anonymous said...

روح بزرگش الان قرين رحمت خداست
مواظب خودت باش مامان آرين
حالا مي توني از دل خودت بنويسي
مطمئن باش همونقدر خوندني و جذاب ميشه كه از آرين مي نوشتي
ياعلي

Anonymous said...

سلام . مي دونم كه روزاي سختي رو دارين مي گذرونين. اين چند روزه يه لحظه چهره آرين از جلوي چشام دور نميشه. هر وقت يادش مي يفتم بي اختيار شروع مي كنم گريه كردن. ما رو هم در غم خودتان شريك بدانيد.

Anonymous said...

با سلام و آرزوي صبر جميل و عمر طولاني توام با آرامش برايشما عزيزان داغدار.كار بسيار قشنگيه كه اين وبلاگ رو ادامه ميديد. بنظر منم ميتونيد حرفهاتون و حتي دلتنگيهاتون رو براي آرين اينجا بنويسيد اينجوري شايدبتونيد با نوشتن كمي از غم بزرگي كه تمام وجودتون رو در بر گرفته كم كنيد. اميدوارم خداوند خودش بهتون صبر عنايت كنه. صبور باشيد و به خدا توكل كنيد. برقرار باشيد و موفق.حق نگهدارتون

Anonymous said...

موندن و نوشتن خیلی عالیه.
از حستون بنویسید و از همه مهمتر برامون تعریف کنید که چی شد که اینجوری شد؟
چطور یک اسهال و استفراغ گل شما رو بلعید؟چرا نشد هیچ کاری کرد؟
میکرب خاصی بود؟بیماری خطرناکی بود؟
چی بود؟
برامون تعریف میکنید.حداقل برای هشیار تر شدن ما پدر و مادرهای دیگه این زحمت رو متحمل میشید؟؟؟

Anonymous said...

هر که داد او حسن خود را در مزاد
صد قضای بد سوی او رو نهاد
جشمها و خشمها و رشکها
بر سرش ریزد چو آب از مشکها
دشمنان او را ز غیرت می‌درند
دوستان هم روزگارش می‌برن

Anonymous said...

آخی چی شد برای چی بچه از دست رفت؟ چقدر واقعاً ناراحت شدیم ها ای بابا خدا صبر بدهد. ای کاش دلیل فوت بچه اظهار می‌شد

Anonymous said...

وای چقدر ناراحت شدم .. شرمنده همچین وقتی با وبلاگتون آشنا شدم .. خدا بهتون صبر بده.
ولی اینجوری می تونید روحش رو زنده نگه دارید

Anonymous said...

مطمئن باشید هرطور که بنویسید یاد و خاطره آرین کوچولو همیشه اینجا زنده می مونه.
از خاطراتش، کارهای شیرینش بنویسید.
تولدش رو همگی اینجا جشن می گیریم.

Anonymous said...

سلام
غمتون بسیار سنگینه با تمامه وجودم این چند روز خیلی زجر کشدم اونقدر که وبلاگ دخترم رو تعطیل کردم ودیگه ازخطرهاش نمینویسم اما برام یه سوال بی جوابه چرا آرین عزیز این طور شد
؟
مامان وبابای عزیز میدونم که خداوند به زودی در قالب فرشته کوچولوی دیگه ای چراغ خونتون رو روشن میکنه پس صبوری کنید وبا ریختن اشک هر چند میدونم براتون سخته خودتون رو تسلی بدید

Anonymous said...

براتون آرزوی صبر می کنم.همین

Anonymous said...

حتی نمیدونم چی باید بنویسم خیلی سخته فقط هر لحظه براتون آرزوی صبر می کنم

Anonymous said...

واقعا نمي دونم چي ميشه گفت.
فقط دعا ميكنم حالا كه خدا اينجوري امتحانتون كرده ، توان تحمل اين مصيبت رو هم بهتون بده.

Anonymous said...

مهم نیست چی بنویسی..مهم اینه که یادش همیشه باقی بمونه...من واقعا نمی دونم چی بگم...

Anonymous said...

متاسفانه اولین باری که وبلاگتو میخونم و اونهم خیلی بد موقع رسیدم .
متاسفم .
فقط یه چیز بگم دوست من
این سخت ترین و بزرگترین امتحانیه که خدا داره ازت میگیره . یه چیز یادت باشه که همیشه کارگردانهای بزرگ نقشهای مهم و سخت رو به بازیگران قابلشون میدند .
اگه خدا تورو واسه این نقش سخت و مهم انتخاب کرده پس بدون خیلی تورو لایق دونسته و بهت توجه داره . درست مثل آهنی که بعد از داغ شدن در کوره های آتش به اونچیزی تبدیل میشه که آهنگر میخواد .
از یادش غافل نشو و بهش توکل کن
مطمئن باش بهترین چیزها رو بابت پاداش صبر جمیل تو بهت میده
شاد باشی

Anonymous said...

از وقتی این خبرو شنیدم خیلی نارحت شدم . امید وارم خدا صبر زیادی به مامان و بابای این فرشتهی کوچولو و پاک بده
خوب میکنید که خاطرات این فرشته رو
زنده نگه میداری
حرف مریم (نظر بالا) کاملا درسته همیشه با خودت تکرارش کن
من هم خیلی دیر آرین کوچولورو شناختم

Anonymous said...

قطعا جای آرین کوچولو را هیچ چیزی نمی تواند پر کند اما امیدوارم با امید بتوانید کوچولوی سالم دیگری داشته باشید

بنگاه سخن پراکنی پاندول با آرزوی صبر و سلامتی برای شما شاخه گلی را تقدیم آرین عزیز می کند

Anonymous said...

khodavand biamorzatash

Anonymous said...

خيلي متاسفم ولي مطمئن هستم آرين كوچولو در دنيايي بهتر از اين دنيا بزرگ مي شود!

Anonymous said...

آرين واقعا مثل يه فرشته پرواز كرد.
شايد اگر به رفتنش مثل يه پرواز فكر كنين شايد ...
بخونين شايد تسلي خاطرتون بشه حتي براي لحظه اي ...

Anonymous said...

فكرش نامش و يادش بهترين ايده هاست و شايد روزي نويد حضور دلبركي با هزاران اميد نو براي اين سرا شيرين تر از هر شيريني باشد

Anonymous said...

آقا و خانوم رهبری عزیز . دنیای کوچیک رو نگاه . من ماجرای ارین رو چند روز بعد رفتن شما از بیمارستان ما از استادم شنیدم و امروز لینک این وبلاگ برام اومد .واقعا از اون روز که شنیدم یه لحظه از فکر و غم ارین بیرون نمیام . نمی دونم چرا این یه نفر استثنائا از اون روز شلوغ یادم مونده . ارین کوچولوی نازنین . و مدام دارم از خودم می پرسم کدوم کار رو باید می کردیم که ارین کنار شما عزیزان می موند . ببخشید اگه با یاداوری اش ناراحتتون کردم اما می خوام بدونید یکی دیگه هم نه به اندازه شما اما بسیار بسیار زیاد این چند روز به ارین کوچولو فکر کرده و گریه کرده .
متاسفم و اخرین داغتون باشه .

Anonymous said...

سلام
اولين باره كه به اينجا ميام...عكس آگهي ترحيم منو گيج كرد...رفتم پايين تر و بقيه عكسا رو ديدم...روي اون عكسي كه فرشته كوچولوتون توي بغلتون آروم خوابيده بغضم تركيد....چي ميتونم بگم الان؟...خيلي تصميم قشنگي گرفتين...وبلاگو نگهدارين و براش از خودتون بگين...من مطمئنم آرين كوچولو در وضعيت خوبيه الان...زمان بايد بگذره تا كمي از درد و فشاري كه توي قلبتونه كم بشه...توي وبلاگ آرين كوچولو هر چيزي كه نوشته بشه قشنگ و خوندنيه...

Anonymous said...

در غم خودمن را هم شريك بدانيد
اصلا زبان و كلام ياراي تسلي دادن ندارد
اي كاش ميتوانستم امروز يكشنبه در اين همدردي شريكتان باشم

Anonymous said...

در غم خودمن را هم شريك بدانيد
اصلا زبان و كلام ياراي تسلي دادن ندارد
اي كاش ميتوانستم امروز يكشنبه در اين همدردي شريكتان باشم

Anonymous said...

سلام...اولن خیلی خوشحالم که شما اینقدر محکم هستید و مادر آرین عزیزمون میتونه به شما تکیه کنه و فراموش که نه اما بیشتر صبور باشه.....به نظر منم کار خوبی میکنید.همونجوری که قبلن گفتم به نظرم از خاطراتش بنویسید و یا باهاش حرف بزنین اونجوری که اگه بود باهاش حرف میزدید...حتمن براتون نوشتن و یادآوری خاطراتش خیلی سخته اما همین نوشتن میتونه کمک کنه سبک بشین و یادش رو برای خودتون شیرین و زنده کنین......از مادرش چه خبر؟روحیش چطوره؟................

Anonymous said...

اون عکس آخرش که ایستاده و راه رفتن رو تازه گرفته دلمو آتیش میزنه.........باز هم برااتون آرزوی صبر و شکیبایی دارم.........راستی برای تولدش کیکی بخرید و برید سر مزار و اون کیک رو بدهید به بچه هایی که اونجا هستن........نمی دونم ایده خوبیه یا نه...

Anonymous said...

خيلي سخته خدا بهتون صبر بده ، متاسفانه اولين باره كه ميام اينجا، اونم با چه صحنه‌اي ، اون آگهي ترحيم خيلي حالمو بد كرد ولي تو رو خدا اينجا رو نگهدارين و به مامانش خيلي دلداري بدين، اين يه امتحان الهيه، اميدوارم خدا بهتون صبر بده.

Anonymous said...

عزیزم...اولین باره می ام اینجا...و واقعا این مصیبت رو تسلیت می گم.. خانمی مصلحت خدا را نمی شه زیر سوال برد...به خودش توکل کن و از خودش صبر بخواه.. یادت هست که فرزندان امانتند. مطمئن باش خیلی زود به خوابت می اد و از دلتنگی در می اردت.

Anonymous said...

سلام دوست عزیز م
از وقتی خبر فرشته اشمانب شما در وبلاگستان پخش شد ساعتی نبوده که از خدا برایتانتمنای صبر نکنم خدا یا به بزرگی خودت دلهای پر تلاطممان را ارام کن .دلتان که از هر چیز که گرفت بنویسد از ارزوهایتان از امید هایتان وهر انجه که از دریچه دروبینان ثبت می کنید
چشمهای هیچ بچه تاب دیدن غم پدر و مادر را ندارد فرشته اسمانی وبلاگستان ارین کوچولو هم از ان بالا شما را می بیند بنویسد تا ارام شوید

آرمان said...

بهترین چیز نوشتن از خاطراتشه و احساساست خودتون. امیدوارم که این روزی با نوشتن از یه کوچولوی دیگه ادغام بشه... ا

Anonymous said...

Hello ALL,

I am so sorry to hear about this child's EARLY DEPARTURE. This child, as I understand, was so beautiful, yet, most of us have never had a chance to see him in PERSON. He was a BLOOD relative of my own children, who live on the other side of the globe, from where Aryan was born. Aryan was a child who was not given a CHANCE to develop further--to sing a song, and/or act as all of us have, before he would say good by! You see, we all are here-at this "STAGE" (the "Earth") to sing a "SONG," to "ACT"--leave a legacy behind. The "STAGE" will always be there, but we would leave, having left a "SONG", a "SONG" to be remembered well! Aryan never had that Chance!

Although, Rumi says: "Aancheh baayasti shavad aan meeshavad--Deedeh-o delhaa abbass khoon meeshavad,"
I cannot help to be reminded of Omar Khayyam's clamor through his beautiful poems--translated by Edward Fitzgerald(1809--1883):

"Then said another, 'surely not in vein'
My substance from the common Earth was ta"en,
that He who subtly wrought me into shape
Should stamp me back to common earth again."

Another said--'why, ne'er a peevish Boy,
Would break the Bowel from which he drank in Joy;
Shall he that made the Vessel in pure Love,
And Fancy, in an after Rage destroy!"

With them the Seed of Wisdom did I sow,
And with my hand labour'd it to grow;
And this was all the Harvest that I reap'd-
"I came like Water, and like Wind I go."

May God bless all those who mourn in love,

Best Regards,
Sadegh Tayanipour,
(I am a relative of this beautiful child, whom I never got a chance to meet!)


P.S.: The following is copied and pasted portion of my e-mail (our condolences) to the family, two days ago, FYI:


Man va hamsaram, be shoma, va tamaam-e fameel TASLIAT gofteh, va arezooye- sabr-e ziad (bara-ye doori-ye een Fereshteh), az Khodavand-e bozorg khaahaaneem:

Garcheh meegoyand "marg moohebateest elaahee, vali, hameh meedooneem jodaa-ee kheilee mushkel-e: Amma:

"Hargez nameerad aankeh delash zendeh shod be Eshgh--Sabt ast bar jareedeh-e aalam davaam-e maa"

" Man Malek boodam-o, Ferdows-e bareen jaayam bood--Aadam aavard dareen deyr-e kharaab Aabaad-am"

" In jaan Aariat keh be Hafez sepord Doost--roozy rokhash be-beenam-o tassleem-e vey konam"

"Maa karevaan-e aakharateem az diar-e omr--Ou mard bood--peeshtar az kaarevaan beraft!"

"Az niastaan taa maraa bobreedeh-and--az nafeeram mard-o zan naaleedeh-and
Har kassee koo door maand az assl-e kheesh baaz jooyad rozgaar-e vassl-e kheesh..."

Sadegh Tayanipour va Khaleh Badri
Khodavan Yaar va Yaavar-e taan baad!

P.S.: "Hafez," naghl-e az "Ghor-aan": "Faman yamot yaraani" that means: Taa nameereem, nemeetavaaneem Khoda raa be-beeneem:

Ey keh goftee "Faman yamot yaraani", "Jaan fadaye kalaam-e deljooyat
Kaash-kee sad hezaar martabeh man--mordamee taa be beenamee rooyat."

Anonymous said...

دلا دیدی که آن فرزانه فرزند
چه دید اندر خم این طاق رنگین
بجای لوح سیمین در کنارش
فلک بر سر نهادش لوح سنگین

Anonymous said...

nemidonam chi begam
midonam daghe nabodanesh vase hamishe roye dele mehrabone shoma maman babaye gol sangini mikone
man bedone ejazeye shoma ye aks az maraseme aryan ro gozashtam toye weblog
age narahat shodid hatman baresh midaram
enshala zoodtar betonid aroom beshid midonam sakhte

Anonymous said...

بادرود این جا بهترین سنگ صبورمیتونه باشه هم برای شما و هم برای ما که درغم شما شریک هستیم از صبر وامید و زندگی وعشق بنویسید مادر آرین ازاو بنویسد بااوحرف بزندو خودرا برای مهمان داری فرشته های دیگر خدای عشق ومحبت آماده کند همان سان که همه در غمت شریک هستند صبوری پیش گیریدوشادی راهرچه شتابان تر به قلب وخانه تان بازگردانید باشد که اهالی وبلاگستان هم باشادی شما شاد شوند شادزی تندرست از طرف شهرزاد-رهگذر و ویانا

Anonymous said...

خداوندا!درد از تو درمان هم از تو...کمکشون کن

Anonymous said...

nemidonam chi begam...faghat geristam...hatta nemitonam daresho tajasom konam...
ya khoda akhe cheraaaaaaaaaaa
tasliat migam......ei khoda ke mordam az didane in veblag....ghalbam sokht.......